قلم کهربای من بنگار برای محبوب نا آشنای قلبم .
ازتو نوشتن خیلی سخت است.
ولی مینوسم ازتویی که همه ی جانم شده ای.
نفسم .
عشقم .
جانم .
عمرم .
همه ی داروندارم .
ازدریچه ی قلبت تورا ناب نوشتم .
وقتی وارد حریم قلبت میشوم ضربان قلب بی قرارت مرا رسوا و بی تاب میکند. و من در یاخته های قلبت چه آرامشی دارم .
سرم رادر تپش گاه تو می گذارم وبوسه ای عمیق برمسلخ جانت میزنم.
وتو آیا از چشمان من خودت را دیده ای که چقدر زیبایی.؟
خرامان خرامان در امواج بینایی چشمان تو قرنطینه ی جادویی میشوم .
اسطوره ای ازعشق تورا تراشیده .
وهنرمندی او تراش زیبایی به تو داده .
دستانت جهان من وشانه هایت تکیه گاهم است .
که مرا به سمت جولانگاه عشق سوق میدهد.
تاابد درجان من خواهی بود .
در آغاز وابدیت من.
در تمناے غزل در پی تفسیر توام...
ی ,ای ,قلبت ,تو ,میشوم ,مرا ,همه ی ,جادویی میشوم ,میشوم اسطوره ,ی جادویی ,قرنطینه ی
درباره این سایت