محل تبلیغات شما


نوشتی : دستامو بالا میگیرم تو ضیافت اسیری تا تو تا آخر دنیا سرتو بالا بگیری
دستامو بالا میگیرم تا تو قلبت پا بگیرم تا بدونی با چه عشقی این شکستو میپذیرم.

نوشتم: یعنی چی؟

نوشتی: تمرین اجباریه. خودت برو دنبالش.

نه که نفهمیده بوده باشم اون شعرو. نه. اما مطمعئن نبودم درست فهمیدم یا نه.
ته دلم خالی شد.
یهو دردای زانو دردو کمر دردو کتف درد مامانم یادم رفت.
یهو نفس تنگی های بابام یادم رفت.
یهو تنهایی ها و بی قراری های مامان بزرگم یادم رفت.
یهو شب دیر اومدن های زهره و نگرانی های مامانمو سرزنش های بابام یادم رفت.
یهو بد اخلاقی ها و داد و بیداد های کیوان یادم رفت.
یهو کنکور یادم رفت.
یهو همه چیز یادم رفت.
همه چیز.
توی اون مستی ناشی از اون ادراک. ، یه هوشیاری خاصی بود که هرکسی لمسش نمیکرد.
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق .
تا بگویم وصف درد اشتیاق.

 

 

در تمناے غزل در پی تفسیر توام...

فصل پرواز شده... حق بده دلتنگ شوم...!

شده ام ولگرد رویایی که تو برایم ساخته ای....!

یادم ,یهو ,رفت ,های ,اون ,تو ,یادم رفت ,رفت یهو ,های بابام ,ها و ,همه چیز

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها